دوشنبه، اسفند ۱۰

1













آنچه که تصویر انسانهای در شُرُف مرگ را مهیب می سازد، زنده بودن چند ثانیه قبل آنهاست.
خط باریک بین زندگی و مرگ کجاست؟
این خط لعنتی.
دقیقا از کدام ثانیه است که ما می میریم.
نقطه شروع مرگ کجاست؟؟؟
از تصویر زن شروع کنیم: سرش رو به پایین. روی زانوها خم شده. گردنش طوری کج شده که گویی، روی می گرداند از مردن!
به مرد می رسیم: و چه تصادفی که اینجا هم ظرافت به زن ها تعلق گرفته. مرگ مرد، خشن تر است. کلاهش به شکل اغراق آمیزی پرتاب شده. گلوله ها، مرد را بیشتر از زن به هلاکت رسانده اند.
و چند ثانیه بعد، همه چیز تمام. یک سیاهی که آرام آرام بزرگ می شود. این اتفاق برای همه ما می افتد. شکل دیگری، جای دیگری. اما می افتد.
و ما همینقدر تنهاییم. همینقدر که این دو تنهایند.
و وجود ما همینقدر باطل است. همانطور که اکنون، اثری از این دو نیست. کدام وجود؟ کدام زمان؟
من بی نوا متعلق به کدام مکان یا زمان هستم.
مرگ این دوانسان مرگ من است! مرگ همه ماست. ما همه در این مرگ، سهیم هستیم.
این تصویرِ مرگِ مشترک تمامی ابناء بشر است.
به همین سادگی/ به همین خوشمزگی

"صحنه اعدام چائوشسکو و النا"

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Free counter and web stats