جمعه، فروردین ۲۷

چند پراکنده گویی

داستان میمون های جزیره گهی

"یه جای خیلی خیلی دور، یه جزیره هست گهی. یه جزیره بدون اسم. یه جزیره بی ارزش تر از اون که براش اسمی انتخاب بشه. یه جزیره ی گهی با یه ریخت و قواره ی گهی. روی این جزیره ی گهی درخت هایی رشد می کنند که اونا هم شکل و شمایلشون گهیه. این درخت ها میوه شون نارگیله و نارگیلا همشون بوی تند گه میدن. میمون های گهی روی این درخت ها زندگی می کنند که عاشقِ خوردن این نارگیل هان که بوی گه میده و بعدش دنیا رو تا فرقِ سر پر از گه می کنند. گه این میمونا می ریزه زمین و میشه یک تپه تاپاله که روش اون درخت های گهی حتی گه تر از قبل رشد می کنند. این یک دور تسلسلِ تا بی نهایت"

بعضی چیزا، بعضی افراد چنان توی گندی که خودشون تولید کردند فرو رفتند، چنان تو تاریکی که نمی بیننش غرق شدن، چنان تو سکون کشنده ای که ازش بی خبرن گیر کردن، که اگه هم یک زمانی اراده کردند که خلاص بشن، هر چه بیشتر تلاش کنند، بیشتر تو تاریکی و سکون و حماقت و گند اطرافشون فرو می رن. این چرخه پایان ناپذیرِ تولید کثافته.

۲ نظر:

  1. یک مثالی دارن هم ولایتی های ما که میگن گه رو هر چه بیشتر به هم بزنی بوش بیشتر در میاد
    شاید این شهر از وجه توریستی حرفهای بیشتری غیر از گه داشته باشه
    این متن کمی عصبی و دلتنگه رفیق
    ...
    راستی برایت زدم یا فرستادم یا هر چیز دیگر که خودت صلاح میدانی

    پاسخحذف

Free counter and web stats