یکشنبه، فروردین ۲۹

Art and Artist 1

1. یک انسان کامل، در نظر عوام هنگامی به تمامی در کسوت برترین قرار می گیرد که روند دگردیسیِ او در نظر گرفته نشود. این انسان کامل، هر چه بیشتر به مقام اسطوره ها و خدایان نزدیک تر شود، گذرِ زمان در پدید آوردنش بیشتر باید به دست نسیان سپرده شود. اما بر عکس، در دیدگاه اومانیستی از آنجا که بر این موضوع صحّه گذارده می شود که انسان به حکم انسان بودن، فرزندِ زمان خویش است و اسیر دست ثانیه ها، روند تکامل او ارزشی حتی بالاتر از مقام فعلیش می یابد. به عبارتی، در دیدگاه اسطوره محور و کهن "کامل بودن" است که ارجحیت دارد و در طرف مقابل در نظرگاه اومانیستی که بر انسان امروزی مترتب می شود، "کامل شدن" در مرکزِ هدف، چشم نوازی می کند.

نگاهی به تاریخ آشکار می سازد که گذشتگان ما همواره تحت تاثیر قهرمانانی بوده اند که سخنی از تکاملشان به میان نمی آید. هر چه هست، حال است. اسطوره رابطه اش را با گذشته قطع کرده است. حتی می توان گفت که اسطوره با آینده نیز نامانوس است، چرا که تکاملش به حدّ اعلی رسیده است.

اما انسانِ این دورانی، گذشته را می کاود. او می پرسد: "کیست که اکنون این چنین بر بلندترین سکوها ایستاده است؟". برای این انسان، گذشته است که حال را ساخته.

نیچه می گوید: عادت داریم که باور کنیم در سحرگاهی خدایی از سرِ بازی از این سنگ های عظیم برای خود خانه ای ساخته و گویی روحی از سنگ سربرآورده است و می خواهد با ما سخن بگوید.

2. هنرمند هم در خلق اثر هنری زمانی تفوق بیشتری می یابد که در مخاطبش این توهم را پدید آورد که اثر را در" یک آن" خلق کرده است. شارل بودلر می گوید: لحظه خلق کلمه، لحظه وحی است. بودلر، که شاعری تواناست، اشاره نمی کند که شاعر با کلماتش چه ها که نمی کند. آن ها را پیچ و تاب می دهد، ویراستاری می کند، در یک کلام تیمارشان می کند که دیگر نمی توانی آن را خلق الساعه بدانی. اما او این را می خواهد. او، یک شاعر، یک نویسنده، یک نقاش و هر که هنری خلق می کند، زمانی در قلّه های توانایی اش می آساید که این گمان را به جان مخاطب بیاندازد که اثر هنری، کارِ آن ثانیه ی آسمانی است.

3. هنر، زمانی که اسطوره ای تر می شود، بیشتر از کمندِ زمان رهایی می یابد و هر چه مدرن تر می شود "نقد پذیرتر" می شود. نقاشی های نخستین اجداد ما در غارها، آثاری هستند که پیوندشان را با زمان از دست داده اند. نه می توان گذشته ای برایشان متصور بود و نه آینده ای. آن هنگام که هنرمند بند ناف اثرش را از مادرِ زمان می بُرَد، اثرش جاودانه می شود. مثل خدایانِ المپ.

۴ نظر:

  1. بعد در طی این پروسه بر خود انسان چه می رود؟

    پاسخحذف
  2. بعد انسان می شود هنرش. انسان به مثابه اثر هنری. همان اثر هنری که خودش خلق کرده بود.

    پاسخحذف
  3. چیزی که راجع بهش زیاد حرف می زنن موندگار می شه و البته چیزی هم که راجع بهش حرف زیادی میزنن بازم موندگار می شه
    سر و ناسره ای نمیشه براش قائل شد
    حتی اگر هگل مرگ هنر بزرگ رو اعلام کرده باشه

    پاسخحذف
  4. آن گاه این سوال مطرح می شود که مردم راجع به چه چیز زیاد حرف می زنن. چیزی که دروغش را به آنی باور کرده اند...ء

    پاسخحذف

Free counter and web stats