سه‌شنبه، اردیبهشت ۵

باید همه‌ی جانداران رو زمین بمیرن
بعد برای دوستانت شیرین‌زبانی کنی
بعد کمی هم غم‌انگیز باشی
بعد هم...
من هم اینجا می‌نشینم و قول می‌دم موهام رو کچل کنم تا زخم‌هام هوا بخوره
و قول دیگه‌ای هم می‌دم که دیگه چیزی رو باور نکنم
حالا می‌تونم یه ریشخند صادقانه بزنم

۳ نظر:

  1. وقتی تو این شهره لعنتی از تنهایی دارم میمیرم

    تو این روزای اردیبهشت که هوا همش بارونه و شر شر همه جا رو برداشته

    وقتی شبا تو اون شرکت ه لعنتی تنهام و جلوی هزار تا دوربین ه مدار بسته که هزارو هفتصد و چهل و پنج درجه میچرخه صورتم و بین ه دستام میگیرم و زار زار گریه میکنم و میدونم از گرفتن ه شمارت فقط صدای پیغام گیرت نصیبم میشه

    با صدای سازه هر دوره گردی تو خیابون سیل ه اشکامه که روونه میشه، مث اون روز که اون پسره ویولون زن میخوند " تو در و دیواره این شهر/ همش از تو یادگاره "....

    تو این روزای سخت که باید کنارم باشی کجایی ؟ که الان از دیدن چهار تا کامنت، از من یه دیو تو لغاتت میسازی

    تو حتی نمیتونی عمق ه تنهایی و دلتنگی ه منو تصور کنی.. چه برسه به باور

    پاسخحذف
  2. این روزا که با کثافت ترین ادمای دنیا سرو کار دارم

    پاسخحذف
  3. لغات هرگز نمی تونن از کسی دیو بسازن.
    و من هم هرگز نمی خوام از کسی دیو بسازم که بال فرشتگان در خورجین نگاهش مخفی دارد.

    پاسخحذف

Free counter and web stats